پدرم... رفتی ، به همین سادگی.....
پدرم... رفتی ، به همین سادگی..... من ماندم و حجم بزرگی از ماتم و اندوه نبودنت در دل..... من ماندم و همه ی آن حسرت هایی که تنها با یک در آغوش کشیدن ، میریخت.... من ماندمو یک اندوه بزرگ.... پدر کاش میتوانستم درک کنم که دیگر در کنارم نیستی... کاش اینجا بودی تا بار دیگر با سینه ای که نفس دارد در آغوشت کشم و ببوسمت.... کاش میدانستم بار دیگر که میبینمت مرا نمیبینی... و من اینجا میان جمع ، تنهایم بی تو .... میان تنهاییم نشسته ام مات و مبهوت.... هنوز باور ندارم که ندارمت.... باور ندارم که تو رفته ای و من ماندم و غم بزرگ بی پدری.... مانده ام&zw...
بمونی واسمون خان داداش 💙
بعداز پدر ، محکم ترین تکیه گاه خانواده و لبخند هایت ناب ترین دلخوشی برای همه ماست 💙 بمونی واسمون خان داداش ...
تو نیستی خونه خالیه قلب ما خالیه
به تو فکر میکنم و آروم میشم. دلم میخواد برات نامه بنویسم بدم فرشتهها برات بیارن. دوست دارم برای تو بنویسم و با تو حرف بزنم تا شاید دلتنگی هام کم بشه. صدای تو رو میخوام تا آروم بشم. میخوام از من چیزی بخوای تا بگم: چشم! میخوام سراغم رو بگیری.اما نمی گیری. باورم نمی شه که دیگه نتونم صداتو بشنوم. یوقتایی با ترس از جا می پرم و بهانتو میگیرم. به اتاق خالی تو میرم.روی صندلی نمازت خاک نشسته.و من به اندازه هر ذره گرد و غبار هزار هزار بار غصه میخورم. دلم میخواد اینجا بودی و برام حرف می زدی.از خاطره های قشنگت می گفتی. اما افسوس و صد افسوس که دیگه نیستی دیگه نیستی که واسمون خاطره بگی،نیستی...
🙏🙏🙏
🙏🙏🙏 خدایا سپاس بیکران مرا بپذیر که تو را عاشق دیدم و غریبانه عاشقت شدم. تو را بخشنده پنداشتم و گنهکار شدم. تو را وفادار دیدم و بیوفایی نمودم. ولی هر کجا که رفتم سرشکسته بازگشتم. تو را گرم دیدم و در سردترین لحظات به سراغت آمدم. اما تو مرا چه دیدی که همچنان بخشنده و توبه پذیر و مشتاق بندهات ماندی؟ خداوندا! به دل نگیر اگر گاهی، زبانم از شکرت باز میایستد. تقصیری ندارد، قاصر است. کم میآورد در برابر بزرگی ات؛ لکنت میگیرند واژههایم در برابرت. در دلم اما همیشه ذکر خیرت جاریست. تو را دوست دارم و بینهایت سپاسگزارم. ...
نویسنده :
مامان فائزه
11:07